ترس از فضای خالی در طراحی (Horror Vacui)

ترس از فضای خالی در طراحی - Horror Vacui

هارر وکوآی (Horror Vacui) واژه‌ای لاتین است که به معنای ترس از فضای خالی است و به آن Kenophobia نیز گفته می‌شود. در دید اول ممکن است ترس را موضوعی کاملا طبیعی قلمداد کنیم. این ترس ‌می‌تواند پر نکردن باک بنزین ماشین‌مان قبل از سفری طولانی باشد یا نخوردن یک صبحانه یا نهار مفصل و خالی بودن شکم‌مان! این موضوع را حتی می‌توانیم در زندگی روزمره‌مان مشاهده کنیم. سمت راست ‌مانیتور خالی به نظر می‌آید. شاید بهتر باشد چیزی را در آن قسمت قرار دهیم. آن سمت اتاق خیلی خالی است. شاید بهتر باشد یک کاناپه بخرم. این دیوار خیلی خالی است. باید چند تابلو بخریم. اگر دقت کنید این موضوع را به شکل‌‌های مختلف خواهید دید. در طراحی، به فضای خالی، فضای سفید (White Space) یا فضای منفی (Negative Space) نیز گفته می‌شود.

این جملات را ممکن است هر طراحی شنیده باشد:

«یه مقدار خالی نیست؟»، «خیلی فضای پرت داره»، «نمیشه اینجا یه سری المان اضافه کنیم از خلوتی دربیاد؟»، «خیلی خلوته و باعث شده سایت بی‌حال بشه»

ما می‌خواهیم به ترس از فضای خالی به شکل دیگری نگاه کنیم. هارر وکوآی (Horror Vacui) نوعی نیروی محرکه در دیزاین بوده است. انسان‌ها به طور طبیعی تمایل به پر کردن فضا‌های خالی با المان‌های مختلف دارند. مشکل اینجاست که خالی بودن بی‌فایده نیست و می‌تواند باعث ایجاد ارزش و معنای خاصی در ذهن شود.

فضای خالی می‌تواند ایجاد ارزش کند. در کتاب Universal Priciples of Design مثالی در همین مورد مطرح شده است:

در سال ۲۰۰۵ در تحقیقی که از بیش از ۱۰۰ مغازه که ویترین‌های آن‌ها با مانکن‌های بسیار، لباس‌های مختلف و بنرهای تخفیف و المان‌های دیگر پر شده بود انجام شد،‌ مشخص شد که این موارد ارتباط مستقیمی با میانگین قیمت اجناس آن‌ها و پرستیژ برندشان دارد. این موضوع را عینا در فروشگاه‌های آنلاین هم می‌توان بررسی کرد.

ترس از فضای خالی - Horror Vacui

طراحی‌های مدرن بیشتر به سادگی تمایل دارند. از لوگوی اپل و گوگل گرفته که در عین سادگی، شامل فضای خالی بسیار زیادی هستند که برای ارتباط بیشتر با مخاطب و رساندن محتوای مورد نیاز و لازم به کاربران‌شان است.

اگه به سال‌‌ها قبل برگردیم می‌بینید که دیزاین ها بسیار شلوغ تر از اکنون بوده است شما در تبلیغات برندهای بزرگی چون کوکا کولا یک سانتیمیتر فضای خالی هم به‌سختی پیدا می‌کردید.

امروزه اما با اینترفیس های تمیز‌تر و مینیمال‌تری مواجه هستیم. هیچ چیز بهتر از این نیست که وارد یک وب سایت شوید و به ‌سادگی و بدون جستجوی زیاد به صفحه ی کاتالوگ یا محصولات بروید یا از جلوی یک مغازه رد شوید و ببینید که یک المان خاص جلب توجه می‌کند. در دنیایی که پر از اطلاعات مختلف است و ما در هر ثانیه حجم بزرگی از این اطلاعات را با چشم خود اسکن می‌کنیم و می بینیم، سادگی باعث اطمینان خاطر است.

ترس از فضای خالی در آن دوران ابتدا به عنوان ایراد و نقد در فضای داخلی و معماری مطرح می شد و کسی این موضوع را تحسین نمی‌کرد. اگر به گشت و گذار در میان نقاشی‌ها و آثار هنرمندانی مثل بوش، بروگِل یا دووِت بپردازیم کاملا متوجه ترسی که از آن صحبت می‌کنیم خواهیم شد. آن‌ها به پر کردن فضاهای خالی عادت داشتند و به نوعی احساس نیازی درون‌شان وجود داشته تا فضاهای خالی را پر کنند. با هر المانی. از انسان و حیوان گرفته تا درخت و ساختمان.

اما قبل از اینکه این موضوع به مشکلی بدل شود لئوناردو داوینچی به آن اشاره کرده بود و در نقد آن گفته بود «سادگی نهایت پیچیدگی‌ است»

ترس از فضای خالی - Horror Vacui

در طول زمان و به مرور هارر وکوآی تبدیل به کلیدی برای حل مشکلات هنرمندان و به خصوص طراحان شد. طراحان کم کم شروع به درک کاربران، حس‌ها و نیاز‌های‌شان کردند. آن‌ها متوجه شدند که المان ها خیلی بهتر می‌توانند جلب توجه کنند اگر فضای مناسبی اطراف آن باشد و کمتر المان مورد نظرشان را غرق در شلوغی و المان‌های دیگر کنند. مثل سکوت بین نت‌های موسیقی.

دفاتر مدرن‌تر و خانه ها اغلب مینیمال شده‌اند تا از لحاظ بصری حواس پرتی‌ها را کاهش دهند. همینطور طرح‌های تبلیغاتی و وب‌سایت ها به این سمت رفته‌اند.

تا به حال به ایمیل‌های اسپم تبلیغاتی که دریافت می‌کنید دقت کرده‌اید؟ یا به تراکت ها و تبلیغاتی که در خیابان‌ها به صورت وسیع توزیع می‌شوند؟ نگاهی به آن‌ بیاندازید. متوجه می‌شوید که اکثر آن‌ها بسیار شلوغ هستند. هیچ ایرادی در جلب توجه کردن از طریق این نوع تبلیغات و شلوغی آن وجود ندارد اما باید از دید یک طراح این کار انجام شده باشد. چون در تاثیرگزاری آن تبلیغ بسیار حائز اهمیت است. ما ناخودآگاه تبلیغات شلوغ را در ذهن خود با جنس بی‌کیفیت و ارزان تجسم می‌کنیم. یا با تخفیف و حراج. در حالت عکس هم هنگامی که با المان‌های کمتر و فضای خالی بیشتری مواجه باشیم در ذهن‌ ما آن کالا گران‌تر تصور می‌شود. به عنوان مثال دو مغازه را تصور کنید. یک مغازه با ویترین بسیار شلوغ با بنر‌های مختلف و یک مغازه که فقط یک مانکن در ویترین آن قرار دارد و فضای خالی بسیاری در آن استفاده شده است. طبیعتا در ذهن ما گران بودن، برند بودن و مدرن بودن نقش می‌بندد.

به این موضوع هم توجه داشته باشید که این موضوع در فرهنگ غربی بسیار ملموس‌تر و قابل توجه‌تر است. در بعضی از کشور‌ها ممکن است برداشت و درک کاربران از فضای خالی و شلوغی یکسان نباشد. باید به کاربران و پیش‌زمینه‌ی فرهنگی آن‌ها نیز توجه داشته باشیم.

به عنوان طراح ما می‌دانیم چه طرحی خوب است و چه طرحی خوب نیست. وقتی ما در حال گشت و گذار در اینترنت هستیم ما می‌توانیم خوب و بد را از هم تفکیک کنیم. بخش بزرگی از سایت‌هایی که از نظر ما خوب و تاثیرگذار نیستند، بستگی به همین موضوع دارند.

المان‌های زیاد و شلوغی: بازاری، تخفیف و حراج

المان‌های کم و مینیمالیسم: با کلاس و با ارزش

کم کردن المان‌ها در طراحی‌ بستگی به میزان فضای خالی‌ای دارد که شما به المان‌ها اختصاصی می‌دهید. در این صورت است که می‌توانید به آن‌ها ارزش بدهید و باعث شوید توجه کاربر به آن به درستی جلب شود. اکثر مواقع به این فضا فضای سفید یا فضای منفی نیز گفته می‌شود اما توجه داشته باشید که منظور از آن رنگ سفید نیست و هر رنگی می‌تواند استفاده شود. به طور طبیعی چشم انسان به سمت المان‌های می‌رود که فضای مناسبی اطراف‌شان دارند و توسط کمترین المان‌های محاصره شده‌اند.

طراحان همیشه از سمت مشتریان با این چالش مواجه‌اند که فضا‌های خالی یا به قول معروف «پرت» را پر کنند. آن‌ها بیشترین استفاده از فضا را می‌خواهند. از نظر‌ آن‌ها هرچه المان بیشتری استفاده شود کاربران یا مشتریان‌شان درک بهتری از کسب و کار آن‌ها یا هدف‌شان پیدا می‌کنند.

سعی کنید به مشتریان‌تان این مشکلات را بگویید و به این موارد اشاره کنید تا درک‌شان را از این موضوع بالاتر ببرید که هارر وکوآی ایده‌ی خوبی نیست. توجه‌شان را به این موضوع جلب کنید که عموم مردم و کاربران امروزه فضای خالی بیشتر و مینیمالیسم را به کیفیت محصول ربط می‌دهند و شلوغی باعث تاثیر و درک نادرست از محصول یا کارشان در ذهن کاربران خواهد شد. وظیفه‌ی طراح علاوه بر حل مشکل، کمک به بازگشت سرمایه یا ROI مشتری است. صحبت با آن‌ها و مطرح کردن این مشکلات با آن‌ها می‌تواند باعث عقب نشینی آن‌ها در درخواست استفاده‌ی زیاد از المان ها و شلوغی در وب‌سایت شان شود.

 

ترس از فضای خالی - Horror Vacui

 

این موارد می‌تواند به درک این موضوع و مبارزه با هارر وکوآی به ما کمک کند:

قانون Hick : زمانی که کاربر صرف تصمیم‌گیری در وب‌سایت شما می‌کند ارتباط مستقیم دارد تعداد آپشن‌هایی که شما به کاربر ارائه می‌دهید. سعی‌ کنید بر اساس هدفی که در طراحی آن محصول دنبال می‌کنید، ضروری‌ترین و پرکاربردترین آپشن ها در اختیار کاربر قرار دهید. تمرکز آن‌ها را در یک صفحه حفظ کنید و بقیه‌ی محتوا و موارد که از درجه ضرورت پایین‌تری برخوردار هستند را به صفحات دیگر ارجاع دهید.

کنترل: این مورد به شناخت شما از کاربران‌تان برمی‌گردد. از خودتان بپرسید آن‌ها که هستند و از طرح شما چه می‌خواهند؟ آیا وب ‌سایت شما برای افرادی با مهارتی خاص و متخصصین آن حوزه جذاب است؟

انعطاف‌پذیری-کاربردپذیری: تعادل بین این دو موضوع بسیاز حائز اهمین است. به یاد داشته باشید هر چه سعی کنید کاربر بیشتری به وب‌سایت‌تان جذب کنید و جامعه‌ی هدف مشخصی نداشته باشید و صرفا تمام کاربران هدف شما باشد، دیزاین شما بزرگ‌تر و بزرگ‌تر خواهد شد. سعی کنید مخاطب و جامعه‌ی هدف‌تان را بشناسید و بر اساس آن آپشن‌هایی ضروری و کاربردی‌تر را در اختیارشان قرار دهید. این موضوع باعث کاهش شلوغی و موثر بودن وب‌سایت‌تان خواهد شد.

کارایی: برای استفاده از دیزاین‌تان کار دست کاربران‌تان ندهید. این یعنی به عنوان یک طراح یک قدم به عقب بردارید و به اینکه کاربران‌تان از طرح‌ شما چطور قرار است استفاده کنند و با آن کار کنند فکر کنید. یک تجربه کاربری خوب را شبیه تکمیل کردن یک فرم طولانی ثبت نام با فیلدهای آزاردهنده نکنید.

نسبت سیگنال به نویز: المان‌های غیرضروری در طراحی ایجاد نویز می‌کنند. پرت کردن حواس کاربران و دور کردن آن‌ها از هدف اصلی‌شان در وب‌سایت‌تان به چه قیمتی؟ آیا واقعا به این همه المان اضافه که عملا هیچ کاربری برای کاربر ندارد نیاز دارید؟

آکامز ریزر Occams Razor: سادگی را بر پیچیدگی ترجیح دهید. المان‌ جدید را اضافه نکنید مگر آن‌که واقعا ضروری باشد و کاربر به آن نیاز داشته باشد. به چشم کاربر در طرح‌های شلوغ فشار وارد می‌شود و او را از هدف‌اش دور می‌کند.

قانون ۸۰/۲۰: اگر اصل Pareto را در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم ۸۰٪ کاربران فقط ۲۰٪ فیچرهای یک محصول را استفاده می‌کنند. بر روی المان‌ها و آپشن های ضروری تمرکز کنید. غیرضروری‌ها و بهتر است بدانید‌ها را حذف کنید.

نمایش به مرور: کاربران‌تان را قدم به قدم و آرام به سمت کارها یا اکشن‌هایی که باید انجام بدهند هدایت کنید. بسیار آرام و به مرور جزئیات را افزایش دهید. از غرق کردن ناگهانی کاربران‌تان در المان‌های غیرضروری بپرهیزید.

تکه‌تکه کردن: در نمایش محتوایی که قرار است به کاربران‌تان ارائه بدهید دقیق باشید. آیا می‌توانید محتوای خاصی را به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم کنید و آن‌ها را به شکلی که کمتر باعث شلوغی شود و در بخش‌های مختلف به کاربران‌تان نمایش دهید؟ کاربران این تکه‌تکه های اطلاعات را خیلی سریع‌تر درک می‌کنند تا یک المان که شامل چند بخش مختلف است.

ترس از فضای خالی یک موضوع قدیمی است که بسیاری در طول تاریخ با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند. پر کردن فضاهای خالی با استفاده از المان های مختلف. تا اینکه بالاخره کسانی پیدا شدند و این موضوع را نقد کردند و به عنوان مشکل به آن نگاه کردند و از این عبارت برای سرزنش کردن معمار‌ها، نقاش‌ها و طراح ها استفاده کردند. این موضوع باعث سردرگمی، گیج شدن و در اکثر مواقع حتی آزار کاربران می‌شود.

به عنوان طراح ما سلاح قوی‌ای در مقابل هارر وکوآی (Horror Vacui) در دست داریم. ما می‌توانیم با استفاده‌ی درست از فضای خالی طرح‌های مان را دسترسی پذیرتر، کاربردپسندتر و با ارزش تر کنیم. با استفاده از فضای خالی مناسب اطراف المانها، می‌توان باعث جلب توجه بیشتر کاربر به آن المان شد و به ارزش آن افزود.

در نهایت ما باید در خدمت کاربر باشیم و ببینیم که کاربران‌مان و جامعه‌ی هدف مان چه چیزی را می‌خواهند و نیازشان چیست؟ همچنین ما باید فضای خالی یا فضای منفی را به عنوان یک نیروی محرکه مثبت ببینیم که می‌تواند به ما در خلق طرح‌های بهتر کمک کند و باعث شود بتوانیم تجربه کاربری خوبی را برای کاربر خلق کنیم.